جدول جو
جدول جو

معنی سوزن دادن - جستجوی لغت در جدول جو

سوزن دادن
سوزن در نان یا گوشت گذاشتن و به حیوانات (مانند سگ) خورانیدن جهت کشتن آنها
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سازش دادن
تصویر سازش دادن
صلح دادن آشتی دادن ایجاد توافق بین دو یا چند تن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگند دادن
تصویر سوگند دادن
قسم دادن، تحلیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگند دادن
تصویر سوگند دادن
قسم دادن، کسی را سوگند دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازش دادن
تصویر سازش دادن
آشتی دادن، صلح دادن، هماهنگ ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
آماده کردن، ساز پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سان دادن
تصویر سان دادن
عرض سلاح و سامان لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
راندن (مطلقا)، راندن چارپایان. یا سوق کلام (حدیث) نقل کلام بیان حدیث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
تزریق کردن تزریق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سور دادن
تصویر سور دادن
مهمانی دادن ضیافت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
دوختن پارچه با دست و به وسیلۀ نخ و سوزن، دوخت و دوز
نقش و نگار انداختن در پارچه با نخ و سوزن
در پزشکی داخل کردن داروی مایع به بدن به وسیلۀ سوزن تو خالی، آمپول زدن، تزریق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
ساختن و آماده کردن، آراستن، سامان دادن، نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوز دادن
تصویر گوز دادن
گوزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
((دَ))
نواختن ساز، آماده ساختن، ابداع کردن، نظم و ترکیب دادن، آراستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سور دادن
تصویر سور دادن
((دَ))
مهمانی دادن
فرهنگ فارسی معین
کسی که در راه آهن بر سر دوراهی یا ایستگاه مامور قطع یا وصل کردن ریل ها پیش از عبور قطار می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
Needle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
सुई से सिलना
دیکشنری فارسی به هندی